ترجمه مقاله

ساخته کردن

لغت‌نامه دهخدا

ساخته کردن . [ ت َ / ت ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ساختن . آماده کردن :
دستیار و ستور و کار سفر
ساخته کرد هر چه نیکوتر.

عنصری .


و بسبب فرمان امیرالمؤمنین جای فضل در این سرای بیرونی ساخته کرد. (تاریخ بیهقی ). تمامی صحرا را آب گرفت تا ایشان غسل کنند و جنگ را ساخته کنند. (قصص الانبیاء جویری ص 219).
و آن جادوان گفتند تا روز عید کارها ساخته کنید. (قصص الانبیاء جویری ص 102).
کار لوزینه ٔ ما را بکرم ساخته کن
که نخستین سخن از تنگ شکر آغازی .

سوزنی .


سر آن داری امروز که بر ما دو حکیم
کار لوزینه کنی ساخته از بی سازی .

سوزنی .


جواب خدای را ساخته کن . (تذکرة الاولیاء عطار).
ترجمه مقاله