ترجمه مقاله

سارق عادل

لغت‌نامه دهخدا

سارق عادل . [ ؟ دِ ] (اِخ ) از امرای قرن هشتم ، وی در مبادی احوال شحنه ٔ دارالسلام بغداد بود. بعد از آن نوکر سلیمان بیگ شد و روز بروز مهم او ترقی می نمودتا در دوره ٔ سلطان اویس بن شیخ حسن ایلکانی از مورخان او را عادل آقا نامیده اند. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 243 و 438). در سنه ٔ 781 (شاه شجاع مظفری ) عزیمت سلطانیه کرد، حال آن بود که سارق عادل در سلطانیه لشکری جمع کرده بود و بنیاد سلطنتی نهاده و بتسلط و تجبر بدان دیار غالب شده ، شاه شجاع خواست که او را مالشی دهد با لشکر فارس و عراق و لرستان عزم سلطانیه کرد تا بدر سلطانیه در هیچ موضع قرار نگرفت . سارق عادل نیز با لشکری بیکران مقابل شد و حربی اتفاق افتاد که صفت آن نمیتوان کرد. لشکر شاه شجاع ابتدا تمام متفرق شدند ولی سرانجام فتح نصیب او گردید و سارق عادل و امرای او به قلعه تحصن جستند و به عجز جمعی را بیرون فرستادند و سخن صلحی در میان انداختند. شاه شجاع به مصالحت پیش آمد و عهدی اتفاق افتاد و خزائن بسیار با پیشکشهای فراوان از قلعه بیرون آوردند و سارق عادل تنها بیرون آمد و شاه شجاع نیز با معدودی چند برفت و ملاقات کردند و به جامه ٔ خاص و کمر مرصع و نوازش بسیار مخصوص شده بشهر بازگشت و همان زمان لشکر از در سلطانیه کوچ کردند و متوجه شیراز شدند. (تاریخ گزیده چ براون صص 719 - 723). نام وی در منتخب التواریخ معینی نطنزی و تاریخ عصر حافظ دکتر غنی سارو عادل آمده است . رجوع به عادل آقا و فهرست تاریخ مغول اقبال شود.
ترجمه مقاله