ترجمه مقاله

سارو

لغت‌نامه دهخدا

سارو. (اِ) صاروج . (جهانگیری ) (برهان ). و آن آهک رسیده ٔ با چیزهاآمیخته است که بر آب انبار و حوض و امثال آن مالند.(برهان ) (آنندراج ). چار، ساروج . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ لغت نامه ). آهک و خاکستر در هم آمیخته نظیر سیمان امروز. ساخن . آهک ساروج :
از راستی چنانکه ره او را
گوئی زده است مسطره ٔ سارو.

فرخی (ازجهانگیری و شعوری ).


رجوع به ساروج و صاروج شود.
ترجمه مقاله