ترجمه مقاله

ساری

لغت‌نامه دهخدا

ساری . (ع ص ) اثرکننده و دررونده بهمه ٔ اجزای چیزی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نفوذکننده و درآینده و جریان نماینده . (ناظم الاطباء). سرایت کننده . (شرفنامه ٔ منیری ) (آنندراج ) (منتهی الارب ). || (اصطلاح پزشکی ) به اصطلاح طب مرض مسری . (ناظم الاطباء). واگیردار. (فرهنگستان ). || رونده همه شب . (شرح قاموس ) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || ابری که در شب پدید آید. (ناظم الاطباء). || (اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (قطر المحیط) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || شریف و رئیس و نجیب . (ناظم الاطباء) . سری .
ترجمه مقاله