ترجمه مقاله

سازاک

لغت‌نامه دهخدا

سازاک . (اِ) دهلیز. (شعوری ). رواق . (اشتینگاس ). پیشگاه و دهلیز. دالان و کریاس . (ناظم الاطباء) :
به نیکوکاری (!) کوشش کن اگر اندک خرد داری
چو هر کس را گذرگه بوده سازاک عدم آخر.

ابوالمعالی (از شعوری ) (!)


رجوع به سازک شود.
ترجمه مقاله