ترجمه مقاله

سازندگی

لغت‌نامه دهخدا

سازندگی . [ زَ دَ / دِ ] (حامص ) عمل سازنده . سازنده بودن . || بنّایی . || صانعی . عاملی . || عمل جاعل . || عمل سازنده و نوازنده ٔ یکی از آلات موسیقی . ساززنی . نوازندگی . نواپیشگی . خنیاگری . مطربی :
به ساز جهان برد سازندگی
نوائی نزد جز نوازندگی .

نظامی .


|| سازواری . سازگاری . هم آهنگی : و میان ایشان [ میان عناصر، خدای تبارک و تعالی ] صلحی کرد تا مدتی ، و سازندگی و سازگاری پدید آورد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || کارگری و کارسازی . || اثرکنندگی . (ناظم الاطباء). || اجرای برنامه ای از موسیقی . (استینگاس ). رجوع به ساختن شود.
ترجمه مقاله