ساغر
لغتنامه دهخدا
ساغر. [ غ َ ] (اِخ ) تخلص (میرزا) عبدالرحیم از شاعران نیمه ٔ اول قرن سیزدهم است . وی پسر میرزا سعید، کلانتر سراب وگرمرود و از میرزایان مشهور و منشیان چیزفهم آذربایجان بوده و تحصیل کمالات از عربیه و ادبیه در دارالسلطنه ٔ تبریز کرده است . ادیبی زبان دان و حریفی نکته پرور و سخن شناس است و خط شکسته را با شیوه ای که داشت پاکیزه مینوشت گاهگاهی شعر میگفته ، این بیت از اوست :
گویند چرا شکوه به داور نرساند
من راه ندارم بجز از دادرسی چند.
گویند چرا شکوه به داور نرساند
من راه ندارم بجز از دادرسی چند.
از نگارستان دارا (از دانشمندان آذربایجان ص 171).