سالخداه
لغتنامه دهخدا
سالخداه . [ خ ُ ] (اِ مرکب ) او اندر تحویل سال عالم آن کوکب است که بطالع باشد یا بوتدی از اوتادش و با شهادت اندر جای خویش . پس اگر به وتدها چیزی نباشد بمایل وتد. وگر نیز نباشد آن بود که از طالع و خداوندش ساقط نیست و نزدیک هندوان آن کوکب است که نوبت او راست بولاء خداوندان روزها، هر کوکبی را سالی . و عملهاء ایشان اندر آن دراز است . (التفهیم ابوریحان ص 518).