ترجمه مقاله

سالیون

لغت‌نامه دهخدا

سالیون . [ ل ِ ] (اِ) تخم کرفس کوهی است . (برهان )(آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ) (الفاظ الادویه ). اسم یونانی کرفس را گویند، رستنی باشد معروف . (برهان ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). تخم کرفس کوهی است اما در کتب طبی فطراسالون گفته و صحیح همین است و یونانی است و فطرا بمعنی کرفس است و سالیون کوه . (رشیدی ) (آنندراج ). || جعفری . (سبزی خوردن ). || تخم جعفری کوهی . (استینگاس ).
ترجمه مقاله