ترجمه مقاله

سامان خدات

لغت‌نامه دهخدا

سامان خدات . (اِخ ) سامان خداةبن خامتابن نوش بن طمغاسب بن شاول بن بهرام چوبین بن بهرام حسیس بن کوز»بن اثفیان بن کرداربن دیر کاربن جم بن چربن بستاربن حدادبن رنجهان بن فیربن فراول بن سیم بن بهرام بن شاسب بن کوز»بن جردادبن سفرسب بن گرگین بن میلادبن مرس بن مرزوان بن مهران بن فاذان بن کشرادبن سادسادبن بشدادبن اخشین بن فروین بن ومام بن ارساطین بن دوسر منوچهربن کوز»بن ایرج بن فریدون بن اثفیان سک بن سک بن سوکاوبن احشین کاوبن رسد کاوبن ریمنکاوبن بیفروش بن جمشیدبن دلونکهان بن اسکهدبن هوشنگ بن فرواک بن منشی بن کیومرث . (احوال و اشعار رودکی سعید نفیسی ص 316، 320، 327) : سامان خدات که جد ایشان بود از بلخ بگریخت ... سامان خدات بدست وی ایمان آورد و او را سامان خدات بدان سبب خوانند که دیهی بناکرده است و آن را سامان نام کرده است او را به آن نام خوانده است . چنانکه امیر بخارارا بخار خدات . چون سامان خدات را پسری آمد، از دوستی او پسر را اسد نام کرد و این اسد جد امیر ماضی امیر اسماعیل سامانی است رحمة اﷲ علیه . اسماعیل بن اسدبن سامان خدات و سامان خدات از فرزندان بهرام چوبین ملک بوده است و از آنگاه باز بارگاه سامانیان هر روز بلندتر است تا رسید آنجا که رسید. (تاریخ بخارای نرشخی ص 7). و رجوع به سامان و سامانی و آل سامان شود.
ترجمه مقاله