ترجمه مقاله

سامد

لغت‌نامه دهخدا

سامد. [ م ِ ] (ع ص ) سر دروا دارنده . لهوکننده . سرود گوینده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) : و انتم سامدون . (سوره ٔ النجم آیه ٔ 61). بازیگر. (ملخص اللغات ). || (اِ) بازی . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله