ترجمه مقاله

ساچی

لغت‌نامه دهخدا

ساچی . (ص ) سپید.(برهان ) (جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (شعوری ج 2 ص 81). در سنسکریت شوچی . (فرهنگ نظام ) :
پسته ٔ تنگ تو در هوای سرشکم
شکّر ساچی است در گلاب سرشته .
سیف الدین اسفرنگ (از جهانگیری ، شعوری ، انجمن آرا، آنندراج ).
ترجمه مقاله