ترجمه مقاله

سایه پرورد

لغت‌نامه دهخدا

سایه پرورد. [ ی َ / ی ِ پ َرْ وَ ] (ن مف مرکب ) کنایه از کسی که بناز و نعمت پرورش یافته باشد و بخورد و خفت وراحت عادت کند و از زحمت بگریزد. (آنندراج ). آنکه یا آنچه در سایه پرورش یافته . رنج نادیده :
سایه از آن سایه پروردند خلق از عدل تو
آفتابی وز تو عالم را ضیاء نور ناب .

سوزنی .


من میوه ٔ خام سایه پرورد نیم
جز چشمه ٔ خورشید جهانگرد نیم .

خاقانی .


سایه پرورد شد دل تو چو گل
غم پرورده ٔ چگل چه خوری .

خاقانی .


سایه پرورد غمت در آفتاب رستخیز
فرش استبرق بزیر سایبان انداخته .

عرفی (از آنندراج ).


ترجمه مقاله