ترجمه مقاله

سبروت

لغت‌نامه دهخدا

سبروت . [ س ُ ] (ع ص ، اِ) زمین خشک بی نبات . || چیز اندک و حقیر. || مرد درویش و محتاج . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد): لأن بدا خلق السربال سبروتا. (حریری ) (از اقرب الموارد). رجوع به سبرت شود. || غلام امرد. ج ، سباریت سبار، و این جمع نادر است . (اقرب الموارد). کودک ساده زنخ . ج ، سباریت ، سباری . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله