ترجمه مقاله

سبزپای

لغت‌نامه دهخدا

سبزپای . [ س َ ] (ص مرکب ) کنایه از مدبر. (آنندراج ). || بدبخت . (آنندراج ). شوم قدم . (انجمن آرا) :
چو سرسبزی خواجه باشد بجای
چه اندیشه از دشمن سبزپای .

امیرخسرو (از آنندراج ).


سر خسرو ز سبزی بر سها باد
غبار سبزپایان زو جدا باد.

میرخسرو (از رشیدی ).


رجوع به سبزپا شود.
ترجمه مقاله