ترجمه مقاله

سبک داشتن

لغت‌نامه دهخدا

سبک داشتن . [ س َ ب ُ ت َ ] (مص مرکب ) استخفاف . اهانت . استهانت . حقیر شمردن . خوار شمردن . استخفاف . (ترجمان القرآن ): استجهال ؛نادان شمردن و سبک داشتن . (تاج المصادر بیهقی ). استفاه . تهوین . هوان . مهانة. (منتهی الارب ) :
تو دانی که نگریزم از کارزار
ولیکن سبک داردم شهریار.

فردوسی .


هش و رای پیران سبک داشتند
همه پند او را تنک داشتند.

فردوسی .


گراین حدیث سبک داشت لاجرم امروز
همی کشید بدو پا سبک دو بند گران .

فرخی .


اما تو اشارت مشفقان و قول ناصحان سبک داری و آنچه بمصلحت مآل و حال تو پیوندد بر آن ثبات نکنی . (کلیله و دمنه ).
ترجمه مقاله