ترجمه مقاله

سبک پر

لغت‌نامه دهخدا

سبک پر. [ س َ ب ُ پ َ ] (نف مرکب ) تیزپرواز. (آنندراج ). تیزپر. تیزرو. مسرع :
نه همه بینی کاین چرخ کبود از بر ما
بسی از مرغ سبکپرتر و پرّنده تر است .

ناصرخسرو.


ننهاده اند در پر جغد و غراب و زاغ
آن چابکی که در پر باز سبکپر است .

اثیر اخسیکتی .


بس سبکپر مپر ای مرغ که می نامه بری
تا ز رخ پای ترا خرده ٔ زر بربندم .

خاقانی .


روان شد در هوا باز سبکپر
جهان خالی شد از کبک و کبوتر.

نظامی .


از آن باغ سبکپرمانده پر داغ
جهان تاریک بر وی چون پر زاغ .

نظامی .


ترجمه مقاله