ترجمه مقاله

سبک رو

لغت‌نامه دهخدا

سبک رو. [ س َ ب ُ رَ / رُو ] (نف مرکب ) بمعنی سبکپای که گریزپای و تند و تیز رونده و جلدرفتار و شتاب رو باشد. (برهان ). شتاب رو. (شرفنامه ) (رشیدی ). مرادف سبک جولان و سبکپای و سبک رکاب . (آنندراج ). مقابل گران رو :
یکی جعدمویی هیونی سبک رو
تو گویی یکی محملی مولتانی .

منوچهری .


زیرا که فروردین سبک روتر بود و بگران روتر همی رسید. (التفهیم ).
نه پایی که خود را سبک رو کنم
نه دستی که نقش کهن نو کنم .

نظامی .


زگردشهای این چرخ سبک رو
همان آید کز آن سنگ و از آن جو.

نظامی .


و چون ماه گران رو باشد... گویند که قمر تقصیر کرد و اگر قمر سبک رو باشد... (جهان دانش ص 114).
سبک روان به نهانخانه ٔ عدم رفتند
بر آستان چو نعلین بماند قالبها.

صائب (از آنندراج ).


فروغ زندگانی برق شمشیر است پنداری
نفس عمر سبکرو را سر تیر است پنداری .

صائب (از آنندراج ).


|| روان . زودهضم . گوارا : و آنگاه این شراب ستوده آن وقت بود و تلخ بود و خوش طعم بود و سبک رو بود و بقوام معتدل بود نه تنک و نه سطبر و خوشبوی بود. (هدایة المتعلمین ).
ترجمه مقاله