ترجمه مقاله

ستایشگری

لغت‌نامه دهخدا

ستایشگری . [ س ِ ی ِ گ َ ] (حامص مرکب ) حمد و عبادت و دعا. (ناظم الاطباء). عمل ستایشگر :
چو آمد بنزدش زمین بوسه داد
ستایشگری را زبان برگشاد.

فردوسی .


ای آنکه در ایام ستایشگری تو
صوفی شمرَد عیب نگهبانی دم را.

عرفی (از آنندراج ).


رجوع به ستایشگر شود.
ترجمه مقاله