ترجمه مقاله

سحبان وائل

لغت‌نامه دهخدا

سحبان وائل . [ س َ ن ِ ءِ ] (اِخ ) سحبان بن زفربن ایاس الوائلی ، از باهله . خطیبی است که در بیان و فصاحت و بلاغت مشهور است و گفته شده است «اخطب من سحبان ». شهرت او از جاهلیت آغاز شد و قسمتی از زمان اسلام را دیده است . هر گاه خطبه ای راشروع میکرد عرق از او جاری میشد. تکرار کلام و توقف در سخن نمیکرد و نمی نشست تا از خطابه فارغ میشد. در ایام معاویه در دمشق اقامت کرد و برای او شعر و اخبار کمی است . (الاعلام زرکلی ص 358 ج 3 از بلوغ الارب ).
مؤلف مجمع الامثال آرد: او مردی است از باهله از شعرا و خطبای باهله بود، اوست که گوید:
لقد علم الحی الیمانون اننی
اذا قلت اما بعد انی خطیبها.

(مجمع الامثال میدانی ص 224).


نام مردی بغایت فصیح و بلیغ از عرب که پدرش وائل نام داشت . (آنندراج ) (غیاث ) :
سخت شکوهم که عجز من بنماید
ورچه صریعم ابا فصاحت سحبان .

رودکی .


سخن چون حکیمان نکو گوی و کوته
که سحبان به نیکو سخن گشت سحبان .

ناصرخسرو.


من که خاقانیم ار آب نشابور به چشم
بنگرم صورت سحبان بخراسان یابم .

خاقانی .


سحبان وائل را در فصاحت بی نظیر نهاده اند بحکم آنکه اگرسالی بر سر جمعی سخن گفتی تکرار کلام نکردی . (گلستان سعدی ).
توان در بلاغت بس حبان رسید
نه در کنه بیچون سبحان رسید.

سعدی .


چو بر صحیفه ٔ املا روان شود قلمش
زبان طعن نهد بر فصاحت سحبان .

سعدی .


ترجمه مقاله