ترجمه مقاله

سحرآفرین

لغت‌نامه دهخدا

سحرآفرین . [ س ِ ف َ ] (نف مرکب ) جادوگر و ساحر و افسونگر. (ناظم الاطباء) :
آئینه بردار و ببین آن غمزه ٔ سحر آفرین
با زهر پیکان در کمین ترکان خونخوار آمده .

خاقانی .


بر آن چشم سیه صدآفرین باد
که در عاشق کشی سحر آفرینست .

حافظ.


گر چه طی شد روزگار دولت طومار زلف
از خط سحر آفرین خالی است دیوانش هنوز.

صائب (از آنندراج ).


ترجمه مقاله