سحرکار
لغتنامه دهخدا
سحرکار. [ س ِ ] (ص مرکب ) آنکه در سخن سرایی ماهر است . در بیت زیر مجازاً، مداح . ستایشگر :
از بس کرم که دست و زبان تو کرده اند
دستم ثنانویس و زبان سحرکار توست .
از بس کرم که دست و زبان تو کرده اند
دستم ثنانویس و زبان سحرکار توست .
خاقانی .