ترجمه مقاله

سحق

لغت‌نامه دهخدا

سحق . [ س َ ] (ع مص ) سودن . (تاج المصادر) (منتهی الارب ). سودن و سائیدن . (غیاث ).سائیدن . (دهار). بسودن . (المصادر زوزنی ). || کوفتن یا ریزه ریزه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سخت کوفتن . (اقرب الموارد). || ستردن سر کسی را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || جاری گردانیدن چشم اشک را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || محو و ناپدید کردن آثار رفتن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || کهنه گردانیدن جامه را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || کشتن .(منتهی الارب ). کشتن شپش را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || کهنه شدن جامه . (منتهی الارب ). || سخت دویدن ستور یا پویه رفتن آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به ساحقه شود. || (اصطلاح تصوف ) بمعنای محو. و مراد از سحق محو عین ذات است . و مراد از محق ، محو اعیان صفاتست و مراد از طمس ، محو آثارصفات و ذات . (نفایس الفنون ). یعنی از میان رفتن و در اصطلاح بی خودی بنده است در جنب قهاریت حق . (فرهنگ مصطلحات عرفاء سجادی ). || (اِ) جامه ٔ کهنه .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ابر تنک . (منتهی الارب ). || نشانه ٔ ریش پشت شتر، که به شده و جای آن سپید باشد. (ذیل اقرب الموارد).
ترجمه مقاله