ترجمه مقاله

سحوف

لغت‌نامه دهخدا

سحوف . [ س َ ] (ع ص ، اِ) فربه و بسیار پیه . مذکر و مؤنث در وی یکسانست . (منتهی الارب ). || دلو سحوف : دلوی که بر گیردو بر دارد آنچه آب در چاه باشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || ناقه ٔ دراز سر پستان و تنگ سوراخ پستان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || ناقه ای که سپل خود را بر زمین کشد دررفتن . || گوسپند که پشم شکم آن تنک باشد.(منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). || باران که زمین رندد در باریدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || صدای آسیا گاه که بگردد. || صدای شیر گاه دوشیدن . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله