ترجمه مقاله

سخد

لغت‌نامه دهخدا

سخد. [ س ُ ] (ع اِ) آب زرد سطبر که با بچه از زهدان برآید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد). ج ، اسخاد. || زردی است همراه با ورم در رخسار، و در حدیث است : فیصبح و کان السخد علی وجهه . (اقرب الموارد).
ترجمه مقاله