ترجمه مقاله

سخن پرور

لغت‌نامه دهخدا

سخن پرور.[ س ُ خَم ْ پ َرْ وَ ] (نف مرکب ) سخندان :
تا سخن پرور بوی از صاحب رازی بهی
چون سخاگستر بوی از حاتم طایی بری .

سوزنی .


کریم دین که مکرم شد از تو دین کریم
حکیم طبع و سخن پرور و کریم و حلیم .

سوزنی .


کشنده دمش طوطیان را بدام
سخن پروری طوطیانوش نام .

نظامی .


بلبل عرشند سخن پروران
باز چه مانند به آن دیگران .

نظامی .


دورویه ستادند بر در سپاه
سخن پرور آمد در ایوان شاه .

سعدی .


پس در این معنی ضرورت صاحب صوت و سماع
از برای شعرمحتاج سخن پرور بود.

امیرخسرو دهلوی .


ترجمه مقاله