ترجمه مقاله

سخین

لغت‌نامه دهخدا

سخین . [ س َ] (ع ص ) گرم : ماء سخین ؛ آب گرم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار). آب گرم و هر چه که گرم باشد. (غیاث ).
- رجل سخین العین ؛ مرد گرم اشک . (منتهی الارب ).
|| محزون . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله