سرجیک
لغتنامه دهخدا
سرجیک . [ س َ ] (اِ) سرهنگ . (لغت فرس اسدی ) :
ای بر همه قحبه گان عالم سرجیک .
ای بر سر خوبان جهان بر سرجیک
پیش دهنت ذره نماید خرچیک .
رجوع به سرجنگ شود.
ای بر همه قحبه گان عالم سرجیک .
فرالاوی .
ای بر سر خوبان جهان بر سرجیک
پیش دهنت ذره نماید خرچیک .
عنصری .
رجوع به سرجنگ شود.