سردست افشاندنلغتنامه دهخداسردست افشاندن . [ س َ رِ دَ اَ دَ ] (مص مرکب )کنایه از غضب کردن . || ترک دادن . || رقص کردن و رقاصی نمودن . (آنندراج ) (برهان ).