سردهلغتنامه دهخداسرده . [ س َ دِه ْ ] (اِ مرکب ) ظاهراً مقامی چون مقام کدخدایی . (یادداشت مؤلف ) : داروغه هندوانه و سرده خیار سبزکلونده شد محصل و بدران گزیر گشت .بسحاق اطعمه .