ترجمه مقاله

سرد

لغت‌نامه دهخدا

سرد. [ س َ ] (ع اِ) زره . (غیاث اللغات ). اسم جامع است مر زره ها و حلقه ها را. (منتهی الارب ). نام جامعی است برای زره ها و دیگر حلقه ها چه آنها بهم پیوسته اند. از اینرو دو کناره ٔ هر حلقه را به میخ سوراخ می کنند گویند: جاؤا و علیهم السرد؛ یعنی حلقه ها. || و قیل فی الاشهر الحرم ثلاثة سرد و هو ذوالقعدة و ذوالحجة و المحرم . و واحد فرد و هو رجب . (منتهی الارب ). به اعرابیی گفتند آیا ماههای حُرُم را می دانی ؟ گفت : آری سه ماه سرد است و یکی فرد، پس سرد عبارتند از: ذوالقعدة و ذوالحجه و محرم و فرد رجب است و ماههای نخست را بعلت پی درپی بودن و تتابع آنها سرد گویند. (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله