ترجمه مقاله

سرس

لغت‌نامه دهخدا

سرس . [ س َ رَ ] (ع مص ) نامرد شدن . || جماع نکردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || فرزندی نشدن کسی را. (آنندراج ). باردار نکردن گشن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || بدخوی شدن . || دانا و هوشیار گردیدن پس از نادانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله