ترجمه مقاله

سرعان

لغت‌نامه دهخدا

سرعان . [ س َ ن َ ] (ع اِ فعل ) گاهی خبر محض واقع شود و گاهی خبری که متضمن معنی تعجب بود و منه قولهم : لسرعان ما صنعت کذا؛ ای ما اَسْرَع َ.(از ناظم الاطباء). اسم فعل است مبنی بر فتح . گاه خبر محض بود و گاه خبری که در آن معنی تعجب باشد. (از اقرب الموارد). سرعان ذا خروجاً؛ چه زود است بیرون آمدن این . (مهذب الاسماء). سَرْعان َ ذا خُروجاً؛ ای سَرُع َ ذا خروجاً، فتحه ٔ سَرُع َ را به نون سرعان دادندپس مبنی بر فتح شد و سرعان گاهی خبر محض واقع شود وگاهی خبر متضمن معنی تعجب ، چنانکه گویند: لَسَرْعان َ ما صَنَعْت َ کذا؛ ای ما اَسْرَع َ. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله