ترجمه مقاله

سرنبشت

لغت‌نامه دهخدا

سرنبشت . [ س َ ن ِ ب ِ ] (اِ مرکب ) سرنوشت . (آنندراج ). حکم ازلی . (شرفنامه ). تقدیر :
از این دو برون نیستش سرنبشت
اگر دوزخ جاودان گر بهشت .

اسدی .


گزارنده پیر کیانی سرشت
گزارش چنین کرد از آن سرنبشت .

نظامی .


ربیع از ربیعی نماید سرشت
تموز از تموز آورد سرنبشت .

نظامی .


مرا زین قصر بیرون گر بهشت است
نباید رفت اگرچه سرنبشت است .

نظامی .


ترجمه مقاله