سرکشورلغتنامه دهخداسرکشور. [ س َ ک ِش ْ وَ ] (اِ مرکب ) رئیس کشور. شاه . پادشاه : روح الامین به چرخ ندا کرده کای فلک بگسل ز خیمه ٔ همه سرکشوران طناب .مختاری .