سر بگریبان بردنلغتنامه دهخداسر بگریبان بردن . [ س َ ب ِ گ ِ ب ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از فکر کردن و اندیشه نمودن . (برهان ) (انجمن آرای ناصری ). رجوع به سر شود.