ترجمه مقاله

سر درنیاوردن

لغت‌نامه دهخدا

سر درنیاوردن . [ س َ دَ ن َ وَ دَ] (مص مرکب منفی ) امتناع کردن . اطاعت نکردن . تمرد کردن : گفت هین حصار بستدم و مرد کشتم و گرفتم ، هیچ بهانه ماند؟ و امیر بوالفضل باز ابی کرد و سر درنیاورد. (تاریخ سیستان چ بهار ص 377). || نفهمیدن . درک نکردن : از این مطلب سر درنیاورد.
ترجمه مقاله