ترجمه مقاله

سست مهر

لغت‌نامه دهخدا

سست مهر. [ س ُ م ِ ] (ص مرکب ) آنکه دارای مهر و محبت اندکی باشد. (ناظم الاطباء). بی وفا. بی محبت .که باندک تغییر حال دل از محبت برگیرد :
چو بیچاره شد پیشش آورد مهد
که ای سست مهر فراموش عهد.

سعدی .


دلبر سست مهر سخت جفا
صاحب دوست رای دشمن خوی .

سعدی .


عروس ملک نکوروی دختریست ولیک
وفا نمیکند این سست مهر با داماد.

سعدی .


ترجمه مقاله