ترجمه مقاله

سست وفا

لغت‌نامه دهخدا

سست وفا. [ س ُ وَ ] (ص مرکب ) آنکه وفای او کم باشد. (آنندراج ) :
آن سست وفا که یار دل سخت من است
شمع دگران و آتش رخت من است .

سعدی .


بوی یار من از این سست وفا می آید
گلم از دست بگیرید که از کار شدم .

نظیری .


ترجمه مقاله