ترجمه مقاله

سعف

لغت‌نامه دهخدا

سعف . [ س َ ] (ع مص ) نو برخاستن بن ناخن . (تاج المصادر بیهقی ). ریشه شدن بن ناخن دست . (آنندراج ). || روا کردن حاجت کسی را. (منتهی الارب ). || (اِ) آخریان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سلعه . متاع . کالا. اثاث البیت . || مرد فرومایه . (منتهی الارب ). || سرکوه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ترجمه مقاله