ترجمه مقاله

سفساف

لغت‌نامه دهخدا

سفساف . [ س َ ] (ع ص ، اِ) بلایه و هیچکاره از هر چیزی . (آنندراج ) (منتهی الارب ) : سلطان جلال الدین این معنی فرمود که یلدرجی را از حضیض ضیعت به اوج رفعت و از پایه ٔ سفساف بدرجه ٔ ذروه ٔ استراحت رسانیدم . (جهانگشای جوینی ). || کار حقیر. (آنندراج ) (مهذب الاسماء): ان اﷲ یحب معالی الامور و یبغض سفسافها. (آنندراج ) (منتهی الارب ). || غبار آرد که وقت بیختن بلند شود از غربال . || موی روی . || خاک نرم تنک . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله