ترجمه مقاله

سلم

لغت‌نامه دهخدا

سلم . [ س َ ] (اِخ ) نام پسر فریدون است . (برهان ). در اوستا (فروردین یشت بندهای 143 - 144) از ممالک ایران و توران و سلم و سائینی و داهی اسم برده شده است . سه مملکت اول یادآور داستان معروف فریدون است که جهان را در میان سه پسر خود سلم و تور و ایرج تقسیم کرد. مملکت سرم یا سلم در اوستا «سائیریما» آمده و در تعیین محل آن اشکال است . مورخان این مملکت را روم و روس و آلان و مغرب و خاورزمین و بلاد فرنگستان و اروپا ذکر کرده اند و خاورشناسان نیز به حدس و احتمال پرداخته ، برخی به قوم سامی نژاد «سلیم » که در آسیای صغیر در مملکت «لیکیه » ساکن بوده اند متوجه شده اند، ولی غالب آنان گمان برده اند که قوم سلم همان طوایف معروف «سارمات یا سرومات » باشند. و مارکوارت نیز بر این عقیده بود. سرمتها قومی بودند آریایی نژاد.سرزمین آنان از شمال شرقی دریاچه ٔ آرال تا رود ولگاامتداد داشت . آنان چادرنشین بودند و از تمدن و زندگانی شهری بهره ای نداشتند. بنابه قول مورخان قدیم یونان و روم مادها خود را از بستگان و خویشان سرمتها میخوانند. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) :
تویی مهتر و سلم نام تو باد
بگیتی پراکنده کام تو باد.

فردوسی .


همان مرحله ست این بیابان دور
که گم شد در او لشکر سلم و تور.

حافظ.


ترجمه مقاله