ترجمه مقاله

سل

لغت‌نامه دهخدا

سل . [ س َل ل ] (ع ص ) مرد دندان ریخته . رجل سل . || (اِ) خنوری که در وی طعام و جز آن نهند. ج ، سلال . || (مص ) برکشیدن شمشیر از غلاف . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب )(آنندراج ). برکشیدن شمشیر و جز آن . (المصادر زوزنی )(تاج المصادر بیهقی ). کشیدن شمشیر. (دهار). || باصطلاح اطباء بریدن رگ را گویند. (آنندراج ).
ترجمه مقاله