سنبلستان
لغتنامه دهخدا
سنبلستان . [ سُم ْ ب ُ ل ِ ] (اِ مرکب ) جائی که سنبل میروید. و آنجا که سنبل فراوان باشد :
مژه ها و چشم مستش به نظر چنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی خطایی .
و در بیت زیر کنایه از عارض است :
سنبلستان خطم خشک نگشته ست هنوز
بمن آئید که آهوی ختائید همه .
مژه ها و چشم مستش به نظر چنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی خطایی .
عراقی .
و در بیت زیر کنایه از عارض است :
سنبلستان خطم خشک نگشته ست هنوز
بمن آئید که آهوی ختائید همه .
خاقانی .