سنت نهادن
لغتنامه دهخدا
سنت نهادن . [ س ُن ْ ن َ ن َ دَ ] (مص مرکب ) روش و قاعده وقانون ترتیب دادن . طریقتی بنیاد نهادن :
هرکه او بنهاد ناخوش سنتی
سوی او نفرین رود هر ساعتی .
رجوع به سنت شود.
هرکه او بنهاد ناخوش سنتی
سوی او نفرین رود هر ساعتی .
مولوی .
رجوع به سنت شود.