ترجمه مقاله

سنجان

لغت‌نامه دهخدا

سنجان . [ س َ ] (اِخ ) معرب سنگان . قریه ای بود بر دروازه ٔ شهر مرو که آنرا «ورسنگان » میگفتند. (فرهنگ فارسی معین ). قریه ای است نزدیک دروازه ٔ شهر مرو و یکی از دروازه های این شهربه این نام موسوم است . (معجم البلدان ) :
چون خور براسب قله ٔ سنجان برآمدن
از نعل اسب قله ٔ ثهلان شکستنش .

خاقانی .


ترجمه مقاله