ترجمه مقاله

سند

لغت‌نامه دهخدا

سند. [ س ِ ] (اِخ ) یکی از ایالات غربی پاکستان که 4928100 تن سکنه دارد. و شهر مهم و پایتخت سابق پاکستان ، کراچی در این ایالت است . و رودخانه ٔ سند آنرا مشروب میسازد. (فرهنگ فارسی معین ). نام ولایتی است معروف و مشهور و درآن شهرهای آباد است ، مانند: کنوج و لاهور، و در میان هند و سیستان و کرمان واقع است . صاحب هفت اقلیم نوشته : در آن ولایت صحرایی است و در آن صحرا خانه ای موسوم به بیت الذهب و تا چهار فرسخ بر گرد آن خانه برف نبارد و در سایر مواضع ببارد و این صحرا بصحرای زردشت مشهور است و هنوز مجوس آنجا را احترام نمایند. (آنندراج ). کلمه ٔ سند صورت فارسی قدیم از کلمه ٔ هند است . اعراب سند را بطور کلی بر ایالت بزرگی اطلاق می کردند که در خاور مکران واقع شده و امروز قسمتی از آنرا بلوچستان گویند و قسمت دیگر جزء سند کنونی است . (جغرافیای تاریخی سرزمین های خلافت شرقی ص 255) :
دگر گفت کای نامور شاه هند
ز دریای قنوج تا پیش سند.

فردوسی .


چغانی و چینی و سقلاب و هند
گهانی و رومی و نهری و سند.

فردوسی .


چه ده دهی که بدو نیک وقف بود بدو
به زنگبار و به هند و به سند و چالندر.

عنصری .


و بلاد چین و سند و هند و عمان و عدن و زنجبار و بصره و دیگر اعمال بر ساحل این دریاست . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 153).
رجوع به ایران باستان ص 1492، 1511، 1851، 1654، 1884، 1820، ذیل معجم البلدان ص 237 و حدود العالم چ دانشگاه تهران ص 123، 124، 125 و جغرافیای سرزمینهای خلافت شرقی ص 355 به بعد شود.
ترجمه مقاله