ترجمه مقاله

سنوح

لغت‌نامه دهخدا

سنوح . [ س ُ ] (ع اِمص ) ظاهر شدن شکار آهو از سوی دست چپ . (آنندراج ) (غیاث ). || پیدا و هویدا شدن : سنح لی رأی ؛ پیدا و هویدا شد مرا تدبیری . (منتهی الارب ). ظهور. || بمجاز، به معنی پیدا شدن حادثه . (غیاث ) (آنندراج ). || سخن بربسته گفتن . (تاج المصادر بیهقی ): سنح بکذا؛ سخن بربسته گفت . || برگردانیدن از رأی : سنح فلاناً رایه ؛ برگردانیدن او را از آن رأی . || سنح به و علیه ؛ در گناه انداخت او را و بدی رسانید. || سنح العشر لی ؛ آسان شد مرا. (منتهی الارب ).
ترجمه مقاله