سهام
لغتنامه دهخدا
سهام . [ س ِ ] (ع اِ) ج ِ سهم ،به معنی تیر. (غیاث ) (آنندراج ) (دهار) :
هست سهام تو در دو دیده ٔ حاسد
گویی کز خواب کرده اند سهامت .
بر شق سهام و مشق سنان و حسام صحایف عمر آن مخاذیل تباه و سیاه گردانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || ج ِ سهم ، به معنی حصه . بهره .
هست سهام تو در دو دیده ٔ حاسد
گویی کز خواب کرده اند سهامت .
مسعودسعد.
بر شق سهام و مشق سنان و حسام صحایف عمر آن مخاذیل تباه و سیاه گردانید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). || ج ِ سهم ، به معنی حصه . بهره .