سوتام
لغتنامه دهخدا
سوتام . (ص ) هر چیز کم و اندک و به عربی قلیل خوانند و بزبان طوسی به معنی کوچک و اندک و ناقص آمده است . (برهان ). سخت اندک . (از فرهنگ رشیدی ) :
آنچه کرده ست زآنچه خواهد کرد
سختم اندک نماید و سوتام .
با گور و آهو که شه گرفته ست
باشد شمار نبات سوتام .
ز رنجی در فزونی گشته دستام
در صبر و جدایی گشته سوتام .
از سخا سوتام باشد نام گنجی نزد تو
وز کرم نزد تو باشد مدحت سوتام تام .
بس بی خطر و خوار کام یابی
زین جای بی آرام و سوتام .
آنچه کرده ست زآنچه خواهد کرد
سختم اندک نماید و سوتام .
فرخی .
با گور و آهو که شه گرفته ست
باشد شمار نبات سوتام .
فرخی .
ز رنجی در فزونی گشته دستام
در صبر و جدایی گشته سوتام .
(ویس و رامین ).
از سخا سوتام باشد نام گنجی نزد تو
وز کرم نزد تو باشد مدحت سوتام تام .
قطران .
بس بی خطر و خوار کام یابی
زین جای بی آرام و سوتام .
ناصرخسرو.